خاطره ها میمانند...
نه تو می مــانی و نه انــدوه
و نه هیچیـــــک از مردم ایــــن آبادی...
به حباب نگـــــران لب یک رود قســــم،
و به کوتاهــــی آن لحظه شـــــادی که گذشت،
غصــــه هم می گــــذرد،
آنچنــــانی که فقط خاطــــره ای خواهـــد ماند...
لحظه ها عریاننــــد.
به تن لحظـــه خود، جامه انــدوه مپوشان هرگــــز.
+ نوشته شده در سه شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۰ ساعت توسط mahdiye
|