چشمهایت
عبور میکنم
ز پلکهای خستهات
و غرق میشوم شبانه در سراب چش
شبیمان خفته ات
دریغ ! این خیال هم
! محال مینمایدم
دمی دگر
که آهوان چشمِ تو به صبح خنده می زنند
رها میشوم من از خیال دیشبانه ام
بر این امید
که گر خمار چشمهای پرفریب تو
امان دهد
شبی عبور میکنم
ز پلکهای خستهات
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۰ ساعت توسط mahdiye
|