یاد تو
من در اين نقطه ي دور
در بلا تكليفي
در كش و قوسي خيالي جانكاه
به افق چشم بدوزم تا كي؟
بي سبب منتظر معجزه ام
بي ثمر ديده بر اين راه كبود
مي روم در پي تو
سالها امد و رفت
بارها من ديدم
كوچ مرغان غزل خوان چمن
سفر چلچله ها
كوچ برف از دل كوهسار بلند
كوچ هر فصلي را
ليك ياد تو ز دل كوچ نكرد...
+ نوشته شده در سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰ ساعت توسط mahdiye
|